دستانِ تو خواهرانِ تقدیرِ من‌اند....

ساخت وبلاگ

 

احمد شاملو...

 

قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!

قصدِ من

فریبِ خودم نیست.

اگر لب‌ها دروغ می‌گویند

از دست‌های تو راستی هویداست

و من از دست‌های توست که سخن می‌گویم.

وبلاگ دستانِ کلمه تو وبلاگ خواهرانِ کلمه وبلاگ تقدیرِ کلمه من‌اند.

از جنگل‌های سوخته از خرمن‌های باران‌خورده سخن می‌گویم

من از دهکده‌ی وبلاگ تقدیرِ کلمه خویش سخن می‌گویم.

بر هر سبزه خون دیدم در هر خنده درد دیدم.

تو طلوع می‌کنی من مُجاب می‌شوم

من فریاد می‌زنم

و راحت می‌شوم.

قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!

قصدِ من

فریبِ خودم نیست.

تو این‌جایی و نفرینِ شب بی‌اثر است.

در غروبِ نازا، قلبِ من از تلقینِ تو بارور می‌شود.

با دست‌های تو من لزج‌ترینِ شب‌ها را چراغان می‌کنم.

من زندگی‌ام را خواب می‌بینم

من رؤیاهایم را زندگی می‌کنم

من حقیقت را زندگی می‌کنم.

از هر خون سبزه‌یی می‌روید از هر درد لب‌خنده‌یی

چرا که هر شهید درختی‌ست.

من از جنگل‌های انبوه به سوی تو آمدم

تو طلوع کردی

من مُجاب شدم،

من غریو کشیدم

و آرامش یافتم.

کنارِ بهار به هر برگ سوگند خوردم

و تو

در گذرگاه‌های شب‌زده

عشقِ تازه را اخطار کردی.

من هلهله‌ی شب‌گردانِ آواره را شنیدم

در بی‌ستاره‌ترینِ شب‌ها

لبخندت را آتش‌بازی کردم

و از آن پس

قلبِ کوچه خانه‌یِ ماست.

وبلاگ دستانِ کلمه تو وبلاگ خواهرانِ کلمه وبلاگ تقدیرِ کلمه من‌اند

بگذار از جنگل‌های باران‌خورده از خرمن‌های پُرحاصل سخن بگویم

بگذار از دهکده‌ی وبلاگ تقدیرِ کلمه مشترک سخن بگویم.

قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!

قصدِ من

فریبِ خودم نیست.

 

بیداد...
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:48