بیداد

ساخت وبلاگ

شیعی کدکنی... شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداری آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب بیداد...
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 11:53

سهراب بابادر دومین سالروز تولدت، جشن کوچک خودمانی را ترتیب داده ایم ذوق و شوق تو برای شمع و کیک دلگرمی ما را برای زندگی صد چندان می کندو هیجان چشم های تو به هنگام لمس ماشین های اسباب بازی که از ما هدیه گرفته ای همچون امیدی بی پایان خانه ی مارا آراسته است.عزیز منانسان ها با امید زندگی میکنند پس فراموش نکن همیشه امیدوار باشی نگاه کن به گیاهی که دل صخره های سنگی را شکافته و بیرون آمده است. شب تاریک را که چگونه از پس آن طلیعه ی سحر رخ می نماید و زمستان سردی راکه با بهار دل انگیز و مطبوع به پایان می رسد.فرزند مهربانمیک سوی زندگی زیبایی است و سوی دیگر آن زشتی، تو باید توانایی رو در رو شدن با هر دو را داشته باشی و هرگز گمان مبر که زندگی کاملا مطابق خواسته ها و امیال تو خواهد بود. تا می توانی خویشتن را دوست بدار، همیشه عاشق باش و از تنهایی هراسی نداشته باش. برای خودت چای بریز و به متکایی لم بده ،موسیقی فاخر و کتاب های خوب را فراموش نکن ، با خود مهربان و همه وقت در حال آموختن کارهای تازه باش و هنگامه ای که در آن نوای عشق شنیدی را مغتنم بدان. یادت باشد دوستان تو را عقایدت و مکان هایی که به آن قدم می گذاری انتخاب می کنند.دلبندمدر این شب پاییزی به یاد می آورم عشق شورانگیزی را که یادگار آن تویی و لحظه هایی که در آن زندگی می کنیم و با همه ی مشقت ها ، دلگرم و امیدوار به آن ادامه می دهیم.ماندگار بادا صدای عشق در پیرامون ما سه تندوستدار تو بابا بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 11:53

فروغ فرخ زاد...آسمان همچون صفحه ی دل منروشن از جلوه های مهتاب استامشب از خواب خوش گریزانمکه خیال تو خوشتر از خواب ستخیره بر سایه های وحشی بیدمی خزم در سکوت بستر خویشباز دنبال نغمه ای دلخواهمی نهم سر به روی دفتر خویشتن صدها ترانه می رقصددر بلور ظریف آوایملذتی ناشناس و رویا رنگمی دود همچو خون به رگهایمآه ، گویی ز دخمه ی دل منروح شبگرد مه گذر کردهیا نسیمی در این ره متروکدامن از عطر یاس تر کردهبر لبم شعله های بوسه ی تومی شکوفد لاله ی گرم نیازدر خیالم ستاره ای پُر نورمی درخشد میان هاله ی رازناشناسی درون سینه ی منپنجه بر چنگ و رود می سایدهمره نغمه های موزونشگوییا بوی عود می آیدآه ، باور نمی کنم که مرابا تو پیوستنی چنین باشدنگه آن دو چشم شورافکنسوی من گرم و دلنشین باشدبی گمان زان جهان رویاییزهره بر من فکنده دیده ی عشقمی نویسم به روی دفتر خویشجاودان باشی ای سپیده عشق بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 14:03

حسین منزوی...دوباره راه غنا می زند ترانه ی مندوباره می شکفد شعر عاشقانه ی مندوباره می گذرد بعد از آن سیه توفاننسیم پاک نوازش بر آشیانه ی من!مگر صدای بهاری شنیده از سویی ؟که کرده جرات سر بر زدن جوانه ی منتو شاید آن زن افسانه ای که می آریبه هدیه با خود خورشید را به خانه ی منتو شاید آمده ای سوی من که بر داریبه مهر، بار غریبی ام را ز شانه ی مندعا کنیم که روزی امید من باشیبرای زیستن امروز ای بهانه ی منبرای تو غزلی عاشقانه ساخته امتو ای شکفتگی ات مطلع ترانه ی من! بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 14:03

علیرضا روشن... لب بر لبت چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى که درخت شوى که رفتن اگر بخواهى نتوانى! که بمانى… بیداد...
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 14:03

عمران صلاحی...نامت را بر زبان می آورمدريا بر من گسترده تر می شوددريايی که ادامه ی گيسوان توستکلام ات را سرمه ی چشم می کنمآفتاب و ماه و ستارگان رادر آب ها می بينممي خوانم ات .موجی بلند به ساحل می دود و دست می گشايدصدفی پلک می زندو تو در گيسوانت می تابی . بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 20:33

حسین منزوی...مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایتمرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش‌هایتمرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزممثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت!مرا رودی بدان و یاری‌ام کن تا درآویزمبه شوق جذبه‌وارت تا فرو ریزم به دریایتکمک کن یک شبح باشم مه آلود و گم اندر گمکنار سایه‌ی قندیل‌ها در غار رویایتخیالی، وعده‌ای، وهمی، امیدی، مژده‌ای، یادیبه هر نامی که خوش داری تو بارم ده به دنیایتاگر باید زنی همچون زنان قصه‌ها باشینه عذرا دوستت دارم نه شیرین و نه لیلایتکه من با پاکبازی‌های ویس و شور رودابهخوشت می‌دارم و دیوانگی‌های زلیخایت!اگر در من هنوز آلایشی از مار میبینیکمک کن تا از این پیروزتر باشم در اغوایتکمک کن مثل ابلیسی که آتشوار می‌تازدشبیخون آورم یک روز یا یک شب به پروایتکمک کن تا به دستی سیب و دستی خوشه‌ی گندمرسیدن را و چیدن را بیاموزم به حوایت!مرا آن نیمه‌ی دیگر بدان آن روح سرگردانکه کامل می‌شود با نیمه‌ی خود روح تنهایت! بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 20:33

حامد عسگری...با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواهعشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آهبعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟با من تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپیدروزگار من شبیه کتری چوپان سیاه'>سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برقکنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاهکاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شودیک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاهآدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدنآدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباهسوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه" بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 13:49

مولانا...مرا عقیق تو باید شکر چه سود کندمرا جمال تو باید قمر چه سود کندچو مست چشم تو نبود شراب را چه طربچو همرهم تو نباشی سفر چه سود کندمرا زکات تو باید خزینه را چه کنممرا میان تو باید کمر چه سود کندچو یوسفم تو نباشی مرا به مصر چه کارچو رفت سایه سلطان حشر چه سود کندچو آفتاب تو نبود ز آفتاب چه نورچو منظرم تو نباشی نظر چه سود کندلقای تو چو نباشد بقای عمر چه سودپناه تو چو نباشد سپر چه سود کندشبم چو روز قیامت دراز گشت ولیدلم سحور تو خواهد سحر چه سود کندشبی که ماه نباشد ستارگان چه زنندچو مرغ را نبود سر دو پر چه سود کندچو زور و زهره نباشد سلاح و اسب چه سودچو دل دلی ننماید جگر چه سود کندچو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سودبصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کندمرا به جز نظر تو نبود و نیست هنرعنایتت چو نباشد هنر چه سود کندجهان مثال درختست برگ و میوه ز توستچو برگ و میوه نباشد شجر چه سود کندگذر کن از بشریت فرشته باش دلافرشتگی چو نباشد بشر چه سود کندخبر چو محرم او نیست بی‌خبر شو و مستچو مخبرش تو نباشی خبر چه سود کندز شمس مفخر تبریز آنک نور نیافتوجود تیره او را دگر چه سود کند بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 21:59

سهرابمامروز یک ساله شدیروزها و شب های دشوار مراقبت از تو چه آسان می نمود آن هنگامی که طنین خنده های تو در خانه می پیچید.عزیزکمسالی که گذشت در خانواده کوچک ما عشق و فداکاری معنی عمیق تری یافت. روزها و شب های عاشقانه و ایثار و نخستین قدم های تو که بر می داشتی و ناگاه افتادن های تو تا اینکه یاد بگیری چگونه راه رفتن را و این را بدان که زندگی سراسر افت و خیز است آنچنان که از پس هر افتادن باید برخیزی و به زندگی ادامه دهی هر مواجهه با سختی ها باید تو را قوی تر کند و مصمم برای ادامه حیات و درک مفهومی که خود از زندگی خواهی داشت.سهراب باباامسال سال اولین بوسه های تو بر گونه های ما هم بود و احساسی وصف نشدنی که در پس آن سراسر قلب ما را از عشق آکنده می کرد و تو که یاد میگیری عاطفه و محبت را به تو میگویم که در این جهان هیچ میراثی گرانبهاتر از خاطرات عاشقانه ی انسان ها بر جای نخواهد ماند پس بگذار عشق ورزیدن و زیستن عاشقانه تو در خاطره ها قرار گیرند.می بوسمت و دست نوازش بر سر تو میکشم.اولین سال روز تولد تو دوم آذر ماه چهارصد و یک بیداد...ادامه مطلب
ما را در سایت بیداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chakavakebidado بازدید : 57 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1402 ساعت: 6:46