شفیعی کدکنی... آن روز که در عشق سرانجام بمیرممپسند که دلداده ناکام بمیرمآیا بود ای ساحل امید که روزیچون موج در آغوش تو آرام بمیرم ؟چون شبنم گلها سحر از جلوه خورشیددر پرتو روی تو سرانجام بمیرمآن مرغک آزرده عشقم که روا نیستدر گوشه ی افسرده این دام بمیرممپسند که در گوشه تنهایی و غمهاچون شمع ، عیان سوزم و گمنام بمیرم , ...ادامه مطلب
شفیعی کدکنی... آخرین# روزهای# اسفند# استاز سرشاخ این برهنه چنارمرغکی با ترنمی بیدارمی زند نغمه...نیست معلوممآخرین# شکوه از زمستان استیا نخستین ترانه های بهار؟ , ...ادامه مطلب
نادر ابراهیمی...عزیز من!امروز که روز تولد توست، و صبح بسیار زود برخاستم تا باز بکوشم که در نهایت تازگی و طراوت، نامه کوچکی را همراه شاخه گلی بر سر راه تو بگذارم تا بدانی که عشق، کوه نیست تا زمان بتواند ذره ذره بسایدش و بفرساید، ناگهان احساس کردم که دیگر واژه های کافی نامکرر برای بیان احتیاج و محبتم به تو در اختیار ندارم... صبور باش عزیز من صبور باش تا بتوانم, ...ادامه مطلب
نادر ابراهیمی... عزیز من! بی پروا به تو می گویم که دوست داشتنی خالصانه ، همیشگی، و رو به تزاید، دوست داشتنی ست بسیار دشوار " تا مرزهای ناممکن " اما من نسبت به تو، از پس این مهم دشوار، به آسانی بر آمده ام ؛ چرا که خوبی ِ تو، خوبی ِ خالصانه، همیشگی و رو به تزایدی ست که امر دشوار را بر من آسان کرده , ...ادامه مطلب
ا. بامداد.. دوستش میدارم چرا که میشناسمش، به دوستی و یگانگی. ــ شهر همه بیگانگی و عداوت است. ــ هنگامی که دستان مهربانش را به دست میگیرم تنهایی غمانگیزش را درمییابم. □ اندوهش غروبی دلگیر است در غُربت و تنهایی. همچنان که شادیاش طلوعِ همه آفتابهاست و صبحانه ونانِ گرم، و پنجرهای که صبحگاهان به هوای پاک گشوده میشود، و طراوتِ شمعدانیها در پاشویهی حوض. □ چشمهای پروانهای و گُلی کوچک از شادی سرشارش ,شبانه شاملو,شبانه روز,شبانه مهریار,شبانه مهريار,شبانه های بی تو,شبانه دانشگاه تهران,شبانه چت,شبانه روز دانلود فیلم,شبانه دانلود,شبانه روزی مدرسه ...ادامه مطلب